داستان عمیق: ندایی از جنوبِ سیل
- Nurdan Eyinç

 - Oct 18
 - 3 min read
 
در عصر تاریکی، مردم از حمل احساسات خود خسته شده بودند. صدایی از اعماق زمین و گوشههای دوردست آسمان میآمد:
«سوار شو.»
این صدا یک پیشگویی نبود؛
احساساتی که زیر بار سالها سختی و رنج انباشته شده بودند، مانند آب جاری میشدند. کانالهای مسدود شده در دنیای درونی فرد در حال ترکیدن بودند و خشم سرکوبشده، فراموشی، عشق خیانتشده، گناه و جهل از هر گوشهای سرریز میشدند.
در آن لحظه، گره جنوبی باز شد و دریچههای سیل باز شدند.

سیل با پژواکهای تاریخی
این روایت بینظیر است، اما ملودی آن در هزاران فرهنگ زبان خود را یافته است.
در سرزمینهای
باستانشناسان از یافتن سطوح سیل در مکانهایی مانند شوروپاک (شهر سومری) خبر میدهند. برای مثال، کاوشهای انجام شده در
نظریه دیگر:
علم تاریخ همچنین این سوال را مطرح میکند
انسانها در مقایسه با قدرت طبیعت کوچک هستند؛
پدیدههایی مانند طغیان رودخانهها، سیلابهای فصلی و بالا آمدن آب دریاها اغلب در جامعه باستان تجربه میشدند؛
این وقایع زخمهای غمانگیزی بر افراد و جوامع بر جای میگذارند و به افسانه تبدیل میشوند و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند.

با لایههای تاریخی و معنوی
زمانی بود که مردم حتی به آبی آسمان هم اعتماد نداشتند. زیرا مرثیهای نمناک از زیر زمین برمیخاست. هر قطره، سرودی از امیدهای کشتهشده، عدالت خاموششده و خاطرات گمشده بود.
گره جنوبی باز شد. و آبها بالا آمدند.
ابتدا رودخانهها طغیان کردند - دجله، فرات... درههای سومر غرق شدند. به نظر میرسید که ردپای پیام الهی در میان دانههای شن پاک شده است. اما یک مرد، زیوسودرا، زبان آن آب را شنید؛ خدایان کلامی سریع داشتند:
«خانهات را خراب کن، کشتی بساز.»
زیوسودرا مغلوب شد؛ مردم شهر خندیدند. او را «دیوانه» صدا میزدند. اما او از هر زمزمهای که احساسی برمیانگیزد استقبال میکرد؛ با هر ترسی روبرو میشد؛ و شروع به ساختن کشتی کرد - نه از چوب، بلکه
وقتی سیل آمد، جهان لرزید. زمین ترک خورد، آسمان آزاد شد، نظم کهن از بین رفت. اما کشتی زیوسودرا غرق آب نشد؛ مرکز درون آن، آن را حمل کرد.
وقتی آبها فروکش کردند، تنها
مدتها بعد، روایت دیگری مطرح شد: نوح رستاخیز آن قانون قدیمی بود. وقتی کسی وارد کشتی شد، جهان که با آب پوشیده شده بود، در واقع
در روایت تاریخ، کشتی هنوز بیرون است. اما در داستان روح شما، کشتی درون است. و سیل فقط

«سیل از جنوب آمد: کشتی نوح، کشتی نبود»
روزی روزگاری، دریا طغیان کرد. اما این دریا، آنطور که ما میشناسیم، آب نبود - دریایی از احساسات بود. دنیای درونی بشر طغیان کرد و احساساتی که قرنها سرکوب شده بودند، به آسمانها برخاستند. و در آن لحظه، خدا نه از آسمان، بلکه
«سوار شو.»
آن صدا در واقع یک فرمان نبود. یک یادآوری بود: «به درونت برگرد. این چوب بیرون تو نیست که تو را نجات میدهد، بلکه مرکز درونت است.»
آن زمان بود که
به همین دلیل نوح انتخاب شد. زیرا او به زبان آب نه با ترس، بلکه با تسلیم گوش فرا داد. او نمایانگر آگاهیای بود که میتوانست سیل را نه به عنوان "مجازات" بلکه
مردم خندیدند، گفتند: «او دیوانه است.» اما پشت این خندهها ترس بود. چون کاری که نوح انجام داد کاری بود که هیچکس دیگری شجاعت انجامش را نداشت:
و هنگامی که آبها بالا آمدند، نوح به مرکز خود بازگشته بود. کشتی او نه در بیرون، بلکه در درون بود. حتی وقتی آبها از روی روح او گذشتند، او غرق نشد، زیرا، مانند هر روحی که هوشیاری خود را حفظ میکند،
سیل روزها ادامه داشت. آبهای گره جنوبی تمام سایههای جمعی را با خود برد. هر موج یک «یادآوری» بود. در اشک یک مادر، ترس یک کودک، گناه یک مرد... و هنگامی که آب سرانجام فروکش کرد، تنها
دنیای جدید آغاز شده بود. و رنگینکمانی در آسمان ظاهر شد. آن رنگینکمان چهار عنصر بود که به یکدیگر میگفتند "ما در صلح هستیم": آتش و آب دیگر نمیجنگیدند. زمین از خشم با آسمان دست کشیده بود. همه به وحدت بازگشته بودند.
در آن لحظه نوح زمزمهای از درون خود شنید:
«دیگر هرگز اینطور از صفحه روزگار محو نخواهی شد.»
زیرا این بار، این جهان نبود که پاک شد، بلکه
🕊️بنابراین، هر بار که گره جنوبی کار میکند، هر یک از ما وارد سیل خودمان میشویم. برخی توسط آبها برده میشوند، برخی دیگر کشتی خود را به یاد میآورند. اما هر کس که در مرکز باقی بماند، عصر جدیدی از او زاده میشود.

راز زوجها - تعادل درون کشتی
کشتی نوح شامل
زیرا سیل صرفاً بالا آمدن آبهای بیرونی نبود، بلکه
آنها باید با هم، در یک فضا، در یک کشتی حمل میشدند. زیرا یکی بدون دیگری نمیتوانست کامل باشد. و اتحاد این جفتها
آتش - آب
زمین - هوا
مذکر - مونث
نور - سایه
کشتی، فضای آگاهی بود که در آن این جفتها با هم در تضاد نبودند، بلکه با هم ادغام میشدند. بنابراین، هنگامی که آبهای سیلاب فروکش کردند، نه تنها زندگی از نو بر روی زمین آغاز شد
زیرا معجزه واقعی درون آن کشتی، نجات حیوانات نبود، بلکه

$50
Product Title sample
Product Details goes here with the simple product description and more information can be seen by clicking the see more button. Product Details goes here with the simple product description and more information can be seen by clicking the see more button

$50
Product Title
Product Details goes here with the simple product description and more information can be seen by clicking the see more button. Product Details goes here with the simple product description and more information can be seen by clicking the see more button.


Comments